پرتال امام خمینی(س)؛ مقاله۹/دکتر محمدحسین جمشیدی
چکیده
در ادیان الهی، و نیز نگرشهای بشری «مردم» در معنای کلی و عام آن به عنوان موضوع اصلی دین، مکتب، اندیشه و انقلاب مورد توجه و عنایت خاص قرار گرفتهاند. در دوران معاصر نیز هم در بعد نظر و هم به لحاظ عملی نقش مردم بیش از پیش افزایش یافته است. بعلاوه یکی از ارکان اساسی انقلاب اسلامی و بلکه رکن اصلی تحققبخش آن بدون تردید مردم بودند. در اینجا نیز مردم بماهو مردم در تحقق انقلاب نقش بازی کردند.در نگاه امام خمینی نیز مردم جایگاهی والا و انسانی دارند. جایگاه خلافةاللهی. حال باید دید نگاه ایشان به مردم چگونه بوده است؟ و رابطه حکومت با مردم و جایگاه مردم و افکار عمومی را در حکومت چگونه ترسیم فرمودهاند؟
در نگاه ما واژه مردم بیانگر کلیت وجود اجتماعی افراد انسانی بدون تعین خاص است. برمبنای نگرش امام خمینی از اصل توحید حاکمیت الهی، رابری آدمیان و آزادی آنها نشأت میگیرد. بر همین اساس حکومت نیز حکومت خدا و حکومت قانون خداست. با نگاهی که امام به مردم و دین اسلام به عنوان دین فطرت دارد حکومت را وابسته به مردم و آرای آنان میداند و این را مبتنی بر حق شرعی و حق قانونی و حق انسانی مردم دانسته است. حکومت مورد نظر او در عصر ما جمهوری اسلامی است. جمهوری در نگاه او در اصل هیچ معنایی جز مردمی بودن ندارد و این موضوع مورد بول عقل و نیز عقلای عالم است. اسلام نیز دین انسان و دین مردم است. بنابراین در اندیشه سیاسی امام خمینی تعارض و دوگانگی یا غیریت بین جمهوریت و اسلامیت و بین مردم و اسلام نیست. بلکه این دو دو چهره یک وجودند و نه دو وجود متمایز. امام خمینی حکومت را ابزاری برای تحقق عدالت و سعادت مردم؛ و ولایت سیاسی و حکومت را بسته به آرای مردم میداند و میفرماید میزان رأی ملت است. او قائل به مشارکت همهجانبه مردم در دو بعد شکلگیری نظام و اداره آن است. امام خمینی برای مردم در بعد دوم مشارکت در حکومت، نقشهای شورایی، نظارتی و نصح و همکاری و حمایتی را برای مردم در نظر دارد. نهایت اینکه او در چهره رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام و به عنوان یک عالم دینی و فقیه شیعی برجسته، در عرصه حکومت خود را و پیروانش را تابع و دنبالهرو ملت و مردم دانسته و حکم مردم را فرمانروا و حکمرانان را خدمتگزار میداند.
کلید واژهها
امام خمینی، مردم، توحید، جمهوری اسلامی، جمهوریت، اسلامیت، مشروعیت، مشارکت، خدمتگزاری
مقدمه
بدون تردید در ادیان الهی، مکاتب بشری و در غالب اندیشههای سیاسی اندیشمندان بزرگ بشری و همچنین در همه نهضتها و انقلابهای بزرگ سیاسی ـ اجتماعی «مردم» در معنای کلی و عام آن به عنوان موضوع اصلی دین، مکتب، اندیشه و انقلاب مورد توجه و عنایت خاص قرار گرفتهاند. اساساً طرح اندیشه سیاسی یا نظریه حکومتی بدون در نظر گرفتن مردم فاقد محتوا و کاری عبث و بینتیجه تلقی میگردد. مردم در معنای حقیقی و بماهو مردم با عباراتی چون جانشین خدا در زمین، خاندان خدا، پایگاه مشروعیت، بنیان حکومت، رکن اول دولت، اشرف مخلوقات، اسم اعظم خدا، یاوران حق و... بیان شدهاند. بندرت میتوان اندیشمندی را یافت که با دیدی منفی و سلبی به مردم و جایگاه و شؤون آنها نگاه کرده باشد. گاه مردم به عنوان کسانی که انقلابها و حکومتها در خدمت آنان و برای نجات آنها طرحریزی شده است مطرح شدهاند و گاه به عنوان کسانی که حکومتها و نظامها از آنان یاری و همکاری خواستهاند، اهمیت ویژهای دارند. این در حالی است که مردم، خود به عنوان بازیگران اصلی در بسیاری از تحولات سیاسی ـ اجتماعی نقش عمدهای را ایفا کردهاند.در دوران معاصر نقش مردم بیش از پیش افزایش یافته است و به استثنای کودتاهای نظامی که توسط عده معدودی صورت میگیرد در بقیه تحولات سیاسی ـ اجتماعی نقش مردم به صورت بارز و آشکاری مشاهده میگردد. انقلاب نیز که خود از تکامل یافتهترین انواع تحولات سیاسی ـ اجتماعی میباشد بدون حضور و مشارکت مردم معنا و مفهومی ندارد. در حقیقت یکی از ارکان اصلی سهگانه هر انقلابی مردم میباشند. از این رو برخی مکاتب و اندیشمندان عامل اصلی پیروزی هر انقلاب یا تشکیل هر حکومتی را در جهان معاصر مردم میدانند و باور دارند که مردم نقش اساسی در این پیروزی خواهند داشت.این در حالی است که از یک سو تعریف روشن و دقیقی از واژه
مردم ارائه نشده است و هر یک از مکاتب و اندیشمندان با توجه به فرهنگ و سلایق و جامعه و برداشت و نگرش خویش و نیز گروه فعال و مؤثر در تحولات سیاسی ـ اجتماعی برای خود تعریف و برداشت خاصی از مردم دارند. از سوی دیگر مفهوم مردم بارها و بارها در طول تاریخ ـ در قدیم و معاصر، در بسیاری از نظامهای سیاسی اعم از امپراتوری یا پادشاهی و یا دموکراتیک و اشرافی و الیگارشی و... دستاویز بسیاری از مستبدان و ستمگران بوده است که با نام مردم به کام خویش همت گماشتهاند و ناروا نام مردم و خواست و اندیشه و رأی و نظر آنان را یدک کشیدهاند و میکشند در حالی که کاری نارواتر از این نیست که کسی بنام مردم نان خویش خورد و بار خویش برد و پایههای قدرت خویش را محکمتر نماید. به عنوان مثال لوئی چهاردهم مردم را بندگان خویش میخواند یا یکی از سناتوران مجلس سنای آمریکا میگوید:همانطور که بازرگانان به تجارت کالا میپردازند، من هم به تجارت آرا مشغولم. درحالیکه باید دانست بالندگی و حیات هر عقیده و اندیشهای، توجه به حضور پویای مردم در عرصههای فرهنگ و افکار عمومی است.یکی از ارکان اساسی انقلاب اسلامی و بلکه رکن اصلی تحقق بخش آن بدون تردید مردم بودند. در اینجا نیز مردم بماهو مردم در تحقق انقلاب و آفرینش آن نقش بازی کردند. بدین معنا که این انقلاب از سوی گروهی خاص یا جناح و طبقهای ویژه یا صنف و نحلهای
مشخص صورت نگرفت و بلکه اسناد انقلاب نشان میدهد که تمام اقشار جامعه و بهطورکلی به معنایی همگان در وقوع آن نقش داشتند.
این بود که امام خمینی به عنوان ایدئولوگ، رهبرانقلاب و بنیانگذار نظام جایگاه مردم را شناخته و ارزش وافری برای آنان قائل گردید. در یک عبارت انقلاب اسلامی ایران را خود «انقلاب مردمی» نامید و مردم را «ولی نعمت ما». کم هستند رهبران سیاسی که حقیقتاً به مردم و خواستهای واقعی آنان توجه کردهاند و با مردم تعاملی انسانی داشتهاند. امام خمینی از همین رهبران اندک در جهان بشری است که مردم در جان و ذهن و اندیشه او دارای جایگاهی ارزشمند و سرنوشتساز هستند. از همینرو یکی از دستاوردهای بزرگ انقلاب اسلامی ایران که در اصل پیروزی این نهضت را به دنبال داشت، توجه و بها دادن به مردم و افکار عمومی آنان بود که با اعتقادی کامل و ایمانی خالص وارد مبارزات انقلابی شدند و توانستند دست استعمار و دخالتهای بیگانگان در امور داخلی کشور را از بین ببرند.
بنابراین یکی از مسائل تاریخ بشر در عرصه سیاست و اندیشه سیاسی مسأله مردم است. آنچه مهم است این است که جامعه جز از مردم تشکیل
نمیگردد و در اینجا مردم آیا حکومت در اختیار مردم است یا برعکس مردم به عنوان ابزاری در خدمت حکومتکنندگان میباشد. اندیشمندان بزرگ تاریخ بشر در غرب و شرق، در عهد باستان و جدید و در مکاتب الهی و آسمانی و مکاتب بشری هر یک پاسخهایی با توجه به نگاه خود به مردم و جایگاه آنان به این پرسش دادهاند. اما یک نکته مسلم است و آن این که حکومت در نگاه غالب اندیشمندان بزرگ جهان بهویژه در ایران و اسلام برای مردم یعنی انسانها بوده است و به مثابه نهادی جمعی کار آن تدبیر زندگی مردم بوده است. اسلام به عنوان مکتبی آسمانی و الهی نیز از یک سو انسانها را جانشین خدا در زمین میداند و از سوی دیگر آنها را در این جانشینی و تحقق آن در زمین برابر. در قران و اندیشه رسولالله(ص) مردم با هم برابر و برادرند. «الناس سواءکاسنان المشط» و در اساس خلقت و در برابر قانون و حکومت و دین هیچکس را بر دیگری برتری نیست. تنها معیار برتری ایمان و تقوا و معرفت و دانش است که امتیازی معنوی و الهی و آن جهانی است و پاداش آن نه در این جهان که در آخرت و نه بر دوش مردمان که برعهده خداست. اما صاحبان علم و ایمان و تقوا و حکمت و معرفت و پاکیها در خلقت یا در برابر قانون یا در حکومت هیچ امتیازی ندارند. در هر جهت مردم صرفنظر از تعینات خاص و بماهو مردم نقشی تعیینکننده و سرنوشتساز را در اداره امور دارند چون بنوعی سرنوشت امور عمومی سرنوشت خودشان است. حال باید دید نگاه امام خمینی به عنوان یک رهبر بزرگ انقلاب اسلامی و بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی که دیدگاه و اندیشه او میتواند برای ما به مثابه شاخص و معیاری تعیینکننده باشد به مردم چگونه بوده است؟ و خود چه پاسخی به این پرسش داده است و رابطه حکومت با مردم و نقش و جایگاه مردم و افکار عمومی را در حکومت چگونه ترسیم فرمودهاند؟ باید در نظر داشت حکومتداری و شیوههایی که امام راحل برای ارج نهادن به حضور و نقش مردم اسلامی در عرصههای سیاسی و اجتماعی بکار بردند دقیقاً در قالب مفاهیم و موازین اسلامی قابل بحث و بررسی میباشد. اما در این نوشتار صرفاً با تکیه بر آثار حضرت امام به این مسأله پرداخته میشود.
مفهوم مردم
با توجه به دریافتی که نویسنده از واژه مردم دارد، در این نوشتار نیز با توجه به برخی از سخنان یا آثار امام خمینی این واژه را در مفهومی مشخص بکار میبریم که البته امام خمینی و بسیاری از اندیشمندان دیگر نیز آن را غالباً در همین معنا بکار بردهاند. پس دقت شود که در این نوشتار ما تفسیر خود را در باب واژه با توجه استنباط خویش از آثار امام مطرح کردهایم. در نگاه ما واژه مردم بیانگر کلیت وجود جمعی و اجتماعی افراد انسانی بدون تعیین خاص است. پس مردم در یک بیان مختصر مجموعه آحاد ملت هستند بدون آنکه از تعیین یا ویژگی خاصی برخوردار باشند. به بیان دیگر در اینجا مردم معنای خالص و مطلق دارند و بماهو مردم هستند و تعینات را نپذیرفتهاند. در اندیشه امام خمینی نیز آنگاه که سخن از کرامت عمومی مردم یا نقش و جایگاه آنان در حکومت و تدبیر امور عمومی است، مردم متعین نیستند. بلکه عمومیت و اطلاق دارند. بنابراین مفهوم مردم در این نوشتار چند ویژگی گروه انسانی مورد نظر را مشخص میسازد که عبارتند از:
۱ـ عدم تعیین یا پذیرش صفت یا نقش یا کار ویژه خاص که بیانگر اطلاق لفظ مردم است. این عدم تعیین تنها مادی و شکلی و ظاهری نیست بلکه معنوی و ارزشی و محتوایی نیز هست لذا نمیتوان گفت منظور از مردم در اینجا مردم مؤمن یا روحانیون یا عالمان دین یا بازرگانان یا نویسندگان و یا خودیها و... است یا هریکی از اینان نیست. مردم مردمند بدون تعین خاص. پس فقیر و غنی، مؤمن و نامؤمن، مسلمان و غیرمسلمان، شهری و روستایی، بالاشهری و پایین شهری، راستی و چپی و... همه و همه مردمند.
۲ـ عمومیت، مردم در این نگاه مفهومی کلی و عمومی است و لذا تمام اقشار جامعه را بدون استثنا دربرمیگیرد و هیچ مرزبندی را نمیپذیرد. خودی و غیر نمیشناسد، باتقوا و بدون آن نمیشناسد، اینجاست که گاه امام برای تأکید واژه همه اقشار را نیز بکار میبرند.
۳ـ فقدان امتیاز، مفهوم مردم در اینجا خالص است و هیچ امتیازی را در نظر ندارد. همه مردمند و همه مردم ولاغیر. نه کسی مردمتر است و نه نامردمتر. پس نمیتوان مرزگذاری بین کاربرد مفهوم مردم کرد. مگر اینکه با قرائنی دنبال اثبات چیز مشخصی باشیم. دقت کنیم که در احقاق حقوق انسانی مؤمن، منافق و کافر هر سه جزء مردمند و مرزگذاری میان این سه که در کتابالله با تأکیدی تام آمده است به معنای محروم ساختن آنها از حقوق انسانی نیست. البته دقت شود این موضوع ربطی به خیانتکاری و جاسوسی و بیگانهپرستی ندارد. بیگانهپرست نیز از مردم است به
معنای انسان و مردم در جهت برخورداری از حقوق و آزادیهای انسانی اما به عنوان بیگانهپرست رفتار خاص را از ناحیه مردم که آنها را به بیگانه میفروشد دارد.
۴ـ برابری، واژه مردم برای همه اقشار جامعه یکسان مطرح میشود. یعنی همه اقشار و افراد در مردم بودن برابر خواهند بود... .
۵ـ وجود جمعی افراد، تنها معیار تعیینبخش جمع و جماعت بودن یا به بیان دیگر فرد نبودن است. مردم یعنی وجود جمعی افراد نه وجود تک تک آنها بدون ارتباط و برخورداری از سرنوشتی مشترک.
۶ـ امروزه ملت نیز همان مردم است که تنها یک تعین را میپذیرد و آن تعین جغرافیایی و کشور، ملتی است. پس ملت یعنی مجموعه افراد همزیست در یک کشور که دارای اشتراکاتی هستند و این اشتراکات تعلق آنها را به یکدیگر بیشتر میسازد و وجود جمعی پیوسته و محکمتری را بوجود میآورد. لذا چون این تعین خاص اگر به مردم اضافه شود مفهوم ملت روشنتر میگردد. مانند مردم ایران یعنی مردمی که در این سرزمین زندگی میکنند و اشتراکاتی و تعلقاتی و لذا سرنوشت مشترکی دارند. از برخی بیانات امام خمینی میتوان به چنین برداشتی از مفهوم مردم
پی برد. برای نمونه در جایی اظهار میدارد:«عموم ملت از همه طبقات» و یا: «این ملت است...» و یا:«جمیع اقشار ملت». و یا در جایی دیگر:
«اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران» بر همین مبنا افکار عمومی نیز همان: «حکم ملت» است. و از خطا نیز مصون میباشد: «... آرای
عمومی نمیشود خطا بکند» در حکم امام برای تشکیل دولت موقت نیز میخوانیم:بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع
قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده... جنابعالی را... مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم. باید توجه داشت که در این نوشتار ملت و مردم گاه با تعین ایران بیان میشوند. در ادامه بحث به اختصار به بررسی دیدگاههایی از امام خمینی میپردازیم که بیانگر جایگاه و نقش تعیینکننده مردم هستند. ما اینها را در سه بعد کلی مبانی، دیدگاهها و سیره حضرت امام مطرح میسازیم. که عبارتند از:۱ـ مبانی نظری و اعتقادی امام و مردمدر اندیشه امام خمینی بنیان اولیه را توحید و شناخت و عبودیت خدای واحد تشکیل میدهد که هم خدای همگان است و انحصار به گروه خاصی ندارد و همگان میتوانند در دایره کمال نقش جانشینی و
خلیفةاللهی او را تحقق بخشند. همه بنده و جانشین او و در این اصل جانشینی، برابرند:
ریشه و اصل همه آن عقاید ـ که مهمترین و با ارزشترین اعتقادات ماست ـ اصل توحید است. همچنین در نظر امام خمینی اصطلاح فلسفی ربط حادث به قدیم، همان رابطة آفریننده و مخلوق است و این مسأله در قرآن، در قالب معیت حق با خلق آمده است. در نگاه او، این رابطه به این صورت بیان میشود:همة عالم اسم اللهاند، تمام عالم. چون اسم، نشانه است؛ همة موجوداتی که در عالم هستند نشانة ذات مقدس حقتعالی هستند.
و جهان هستی محضر اوست و او در همه حال و در همه جا حاضر است. پس دوری و فاصله از او معنا ندارد؛ زیرا تمام هستی مظهر، محضر و جلوة حق تعالی است:تمام چیزهایی که در عالم واقع میشود از همان جلوه هست. و چون همة امور، همة چیزها از اوست و به او برمیگردد و هیچ
موجودی از خودش چیزی ندارد، خودی درکار نیست که کسی بایستد ]و[ بگوید من خودم هم یک چیزی دارم. بر مبنای نگرش امام خمینی از اصل توحید برابری آدمیان، آزادی آنها و حکومت الهی نشأت میگیرد. برهمین مبنا حکومت نیز حکومت خدا و حکومت قانون خداست و پیروی و اطاعت تنها در سایه توحید باوری و خداگرایی معنا دارد. امام خمینی در کشف اسرار مینویسد:کسی جز خدا حق حکومت بر کسی ندارد و حق قانونگذاری
نیز ندارد. و خدا به حکم عقل، باید خود برای مردم حکومت تشکیل دهد و قانون وضع کند. اما قانون همان قوانین اسلام است که وضع کرده...
در نتیجه انسانها در حکومت مردمسالار دینی به واسطه زر و زور یا از روی ترس و طمع از حکومت تبعیت نمیکنند بلکه بر مبنای برابری در پیشگاه خدا و اینکه حکومت الهی و قانون او تضمینکننده حقوق و مصالح همگان است از آن پیروی میکنند. امام خمینی با وضوح در این مورد میگوید:
اگر آن طوری که اسلام طرح دارد راجع به حکومت و راجع به ملت، حقوق ملت بر حکومت... اگر آن ملاحظه بشود و مردم به آن عمل بکنند همه در رفاه هستند. نه مردم از حکومت میترسند، برای اینکه حکومت ظالم نیست که از آن بترسند، همه پشتیبانش هستند و نه حکومت فرمانفرمایی میخواهد بکند، حکومت هم خدمت میخواهد بکند. بر این مبنا و با نگاهی که امام خمینی به دین اسلام به عنوان دین فطرت و دین انسان دارد حکومت را وابسته به مردم و آرای آنان میداند. بدینمعنا که در نگاه او ـ حتی به لحاظ فقهی ـ ولایت صور گوناگونی دارد که یکی از صور آن حکومت یا ولایت سیاسی است که مبتنی بر خواست و رأی مردم است. به مورد زیر دقت شود که او در جواب پرسش نمایندگانش در دبیرخانه ائمه جمعه سراسر کشور میفرماید:سؤال: ]... در چه صورت فقیه جامعالشرایط بر جامعه اسلامی ولایت دارد؟...[جواب: ولایت در جمیع صوردارد. لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین، که در قانون اساسی هم از آن یاد شده است، و در صدر اسلام تعبیر میشده به بیعت با ولی مسلمین. و در بیانی دیگر چنین نظامی را نظام محبت و برادری میداند:در دولتهای اسلامی، محیط، محیط محبت است، محیط برادری است... پس در نگاه امام خمینی دین اسلام دین انسان وحق و فطرت اوست و در نتیجه دین مردم و مدافع حقوق و مصالح آنان است و برهمین اساس خدا آنها را بر سرنوشت خود حاکم کرده است. از همینرو بنیانگذار جمهوری اسلامی، رابطه حاکمیت و مردم را بهطورکلی فراتر از
حد قالبها و چارچوبهای خشک قانونی و دموکراسی غربی میدانست و آن را برگرفته از فطرت، ایمان و پیوند دینی و عاطفی مردم و حق
تکوینی آنها قلمداد میکرد. در حقیقت با توجه به اینکه کشور یا سرزمین مال مردم است و آنها دارای حق تحقق حاکمیت سیاسی برآن هستند، نظام سیاسی حاکم بر آن نیز از آن مردم است و توسط مردم و با خواست و اراده آنان به وجود میآید و اداره میشود.امام از این امر به عنوان حق بشری، حق شرعی و حق قانونی یاد میکند:
و حق شرعی و حق قانونی و حق بشری ما این است که سرنوشتمان دست خودمان باشد. پس بر مبنای سهگونه حق یا حقوق سرنوشت ما تنها و تنها باید در دست خودمان باشد:
۱ـ حق شرعی (تشریعی)
۲ـ حق قانونی (موضوعی)
۳ـ حق انسانی (فطری)
۲ـ جمهوریت و مردم
امام خمینی حکومت مورد نظر خویش را در این دوران با نام «جمهوری اسلامی» تبیین کرده است. در بیانی با صراحتی آشکار میفرماید: «شکل حکومت ما جمهوری اسلامی است.»
همانطور که از گزاره امام استنباط میشود، حکومت مورد قبول او در عصر غیبت (در این مورد به واژه ما توجه شود.) با دو ویژگی اساسی مشخص میگردد که عبارتند از:
۱ـ جمهوری بودن یا جمهوریت
۲ـ اسلامی بودن یا اسلامیت
عبارت عطفی جمهوری اسلامی برای نخستین بار در ۲۲ مهرماه ۱۳۵۷ در مصاحبه امام(س) با خبرنگار روزنامه فرانسوی فیگارو مطرح شد و تا آن زمان در سخنان و نوشتههای ایشان چنین عبارتی مطرح نشده بود. امام خمینی(س) در بدو ورود به فرانسه، در پاسخ به این پرسش که «عمل شما دارای چه جهتی است و چه رژیمی را میخواهید جانشین رژیم شاه کنید؟» برای نخستین بار نوع حکومت مورد نظر خویش را جمهوری اسلامی معرفی کردند. این موضوع منشأ سؤالات متعددی درباره معنای جمهوری اسلامی، نقش مردم در آن، مقایسه آن با حکومتهای اسلامی از قبیل عربستان و لیبی، مقایسه آن با دیگر جمهوریهای دنیا از قبیل جمهوریهای سوسیالیستی و جمهوری دموکراتیک، نحوه فعالیت احزاب سیاسی چپ، نقش روحانیون و علمای مذهبی در جمهوری اسلامی، نقش امام خمینی(س) و جایگاه ایشان در کادر رهبری، مقایسه قانون اساسی آن با قانون اساسی مشروطه، میزان آزادیهای مردم و رابطه آن با دیگر کشورهای جهان شد.ایشان در پاسخ به خبرنگار فاینشنال تایمز انگلیس که پرسید، «دنیای غرب شناخت صحیحی از حکومت اسلامی شما ندارد»، میفرماید:ما خواستار جمهوری اسلامی هستیم. جمهوری، فرم و شکل حکومت را تشکیل میدهد و اسلامی، یعنی محتوای آن فرم، قوانین الهی است. در اینجا ابتدا به جمهوریت و سپس به اسلامیت میپردازیم. در صحیفه امام حدود ۳۰۰ بار عنوان جمهوری آمده است. واژه جمهوری صفت است و منتسب است به جمهور و جمهور جز بر جمع مردم یک جامعه دلالت ندارد. لذا جمهوری در اصل هیچ معنایی جز مردمی یا عمومیت مردم ندارد و این موضوع نه تنها امری عرفی و مورد قبول تمام عقلای عالم است. بلکه به لحاظ عقلی و برهانی نیز جمهوریت افادهای جز عمومیت ندارد. حال میخواهیم ببینیم آیا در دیدگاه امام(س) مردم، مبنا و منشأ حکومت هستند یا خیر؟ پاسخ این پرسش را باید از سخنان امام خمینی(س) دریافت. ایشان میفرمایند:این جا ملت است که حکومت را در دست دارد... و تخلف از حکم ملت برای هیچ یک از ما جایز نیست و امکان ندارد. همچنین در بیانی دیگر میافزایند:مردم یکی را تعیین کنند برای این که رئیس جمهور باشد، ما هم رأیمان را علناً به مردم اظهار میکنیم که آقا، آن که من میخواهم این است. شما میل دارید به این رأی بدهید، میل دارید هم، خودتان آزادید... آرای عمومی نمیشود خطا بکند. در حکم امام برای تشکیل دولت موقت نیز میخوانیم:برحسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری جنبش ابراز شده... جنابعالی را... مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم. علاوه بر همه اینها، عبارت مشهور امام که «میزان رأی ملت است» نشان میدهد که پاسخ امام به این که آیا مردم در شکلگیری و مبنای حکومت نقش دارند مثبت است. پس با توجه به مباحث و نکات یاد شده دیدگاه امام با مبنای جمهوریت هیچ تعارضی ندارد بلکه آشکارا مؤید آن است. این است که امام خمینی در تبیین جمهوری میفرمایند:با آرای ملت میآید و ملت او را حفظ میکند و هر روزی هم که برخلاف آرای ملت عمل بکند... قهراً ساقط است... پس در این بیان جمهوری بودن سه خصلت تام و تمام دارد که
عبارتند از:
۱ـ با آرای مردم بر سر کار میآید.
۲ـ برخلاف آرای مردم عمل نمیکند.
۳ـ مردم آن را حفظ میکنند.
در واقع خصلت سوم نتیجه قهری دو ویژگی دیگر است. به بیانی میتوان سخن امام را این گونه تفسیر کرد که: اگر نظامی با آرای مردم بر سر کار آمد و برخلاف آرای مردم عمل نکرد آنگاه مردم آن را حفظ میکنند و در غیر این صورت سقوط خواهد کرد.امام خمینی(س) در پاسخ این پرسش که: هدف شما فقط سرنگونی شاه نیست، بلکه از بین بردن رژیم شاهنشاهی است. اما به عقیده شما چه چیزی به جای آن بنشیند؟ یک دموکراسی پارلمانی؟ یک دموکراسی خلقی از نوع مارکسیستی آن؟ یا یک حکومت خدایی آن طور که حضرت محمد(ص) فرموده است؟ میفرماید: «تعیین نظامی سیاسی با آرای خود مردم خواهد بود.» در جایی دیگر به گونهای بر مردم و افکار عمومی و خواست آنان تأکید دارد که قائل است: «ما نظام جمهوری را به آرای عمومی میگذاریم.» علاوه براین که تعیین نوع حکومت جزء حقوق ملت است، جمهوری اسلامی نیز که با آرای عمومی آنان ایجاد شده است، باید در کلیه اموراتش متکی بر مردم و آرای آنان باشد. از این رو، مراد از جمهوریت در اندیشه امام خمینی(س)، تکیه بر خواست و آرای عمومی مردم است:در این جمهوری یک مجلس ملی، مرکب از منتخبین واقعی مردم، امور مملکت را اداره خواهند کرد. مهمتر این که در اندیشه امام خمینی مداخله مردم در سرنوشت خویش، در نظام جمهوری، با انتخاب رئیس جمهور و نمایندگان مجلس پایان نمییابد و نظارت بر عملکرد آنان، و در شرایطی عزل آنها ادامه مییابد: در جمهوری، حق است و مردم میتوانند بگویند نه، تو غلط کردی برو دنبال کارت. در بیانی دیگر به صراحت به عموم مردم از همه طبقات اشاره دارند:... تلاش میکنیم که عموم ملت از همه طبقات، آگاهانه و آزادانه نمایندگان خود را انتخاب کنند...
و در برخی موارد اکثریت مردم را معیار تحقق آن دانستهاند. به عنوان مثال اعلام کردهاند:جمهوری به معنای این که متکی بر آرای اکثریت است و اسلامی برای اینکه متکی به قانون اسلام است. نهایت این که امام خمینی در تعبیری با ارجاع به حقیقت موجود در جهان معاصر یعنی وجود جمهوری به معنای عمومی و مردمی، حقیقت حکومت مورد نظر خود را بیان کردهاند. پس جمهوری در اندیشه امام خمینی(س) به همان معنایی است که در همه جا وجود دارد. ایشان در پاسخ به سؤال خبرنگار لوموند که پرسیده بود: «حضرتعالی میفرمایید که بایستی در ایران جمهوری اسلامی استقرار پیدا کند و این برای ما فرانسویها چندان مهم نیست، زیرا که جمهوری میتواند بدون پایه مذهبی باشد، نظر شما بر پایه سوسیالیسم است؟ مشروطیت است؟ بر انتخاباتی استوار است؟ دموکراتیک است؟ چگونه است؟»فرموده بودند:اما جمهوری، به همان معنایی است که همه جا جمهوری است...
این که ما جمهوری اسلامی میگوییم، برای این است که هم شرایط منتخب و هم احکامی که در ایران جاری میشود، اینها بر اسلام متکی است، لکن انتخاب با ملت است و طرز جمهوری هم همان جمهوری است که همه جا هست.
۳ـ اسلامیت و مردم
یکی از ویژگیهای مهم حکومت دینی در نگاه امام خمینی توجه همهجانبه به همه مردم است. در نتیجه فرمانروایان به مردم یا نگاه برادرانه ایمانی دارند و یا نگاه برابرگرایانه انسانی. امیرمؤمنان در منشور حکومتیاش خطاب به مالکاشتر میفرماید:«الناس صنفان، امّا اخٌ لک فیالدین او نظیرٌ لک فی الخلق.» «مردم دو دستهاند. یا برادر دینی تو هستند، یا اینکه مثل تو انساناند»بدینمعنا که منظور آن حضرت این است که حاکم به عنوان فرمانروای جامعه در برابر همه مردم مسئول هست و همه مردم در نزد او محترم و صاحب حقند.در نگاه امام خمینی نیز مردم جایگاهی والا و انسانی دارند. جایگاه خلافةاللهی. بنابراین بنوعی اسلامی بودن با مردمی بودن در عرصه حکومت در جامعه اسلامی یکسان و همتراز میشود. پس باید توجه داشت که در این موارد مردم مسلمان و مؤمن و پیروان حقیقی اسلام مورد نظر است. زیرا بحث اسلامی بودن از تبعات و لوازم جامعه اسلامی
است. بنابراین در چنین جامعهای مردم جز دین اسلام را نمیخواهند زیرا مسلمانند. اما این قضیه یک قضیه معکوس هم دارد و آن اینکه اسلام هم جز منافع عموم مردم و خیر و صلاح آنها را نمیخواهد و نخواسته است. لذا از این منظر و از این نگاه اسلامی، مردمی است و مردمی از این منظر که پیرو اسلامند، اسلامی است. متأسفانه این موضوع کمتر مورد توجه محققان قرار گرفته است. به گونهای که معمولاً در بحث جمهوری اسلامی از دو وجود متغایر یا حکومتی ترکیبی بحث میشود بنام مردم و دین یا جمهوریت و اسلامیت. حال آنکه دین در فطرت مردم نهاده شده و امری تحمیلی و بیرون از وجود آدمی نیست و فطرت مردم منطبق با دین حقیقی سرشته شده است. پس در واقع امر میتوانیم بگوییم یک وجود داریم با دو چهره نه دو وجود متغایر. اینجاست که اسلامی بودن در عمل با مردمی بودن در جامعه اسلامی و مؤمن یکی میشود و منافع و مصالح عموم همان مصالح دین خدا خواهد بود و تعارضی بین مردم و خدا یا مردم و دین و در نتیجه مردم و اسلام نخواهد بود.
با چنین تعبیری است که امام خمینی در تبیین حکومت اسلامی با اشارههای وصفی و توضیحی با مردم بودن و مردمی بودن حکمرانان را مطرح میسازد:حکومت اسلامی... آن کسی که در رأس است، آن هم با مردم رفیق باشد ]به بار عاطفی واژه رفیق توجه شود[. و بنشیند، و خودش را نگیرد؛ در بین مردم بنشیند با آنها صحبت بکند؛ هر کس حاجتی دارد به او بگوید... نه او از مردم وحشت کند، نه مردم از او وحشت بکنند... در بیانی دیگر از وظایف حکومت اسلامی را حفظ اسلام میداند اما دقت شود که حفظ اسلام را به چه جهت و از چه طریق بیان میکند:امروز روزی است که باید حفظ کنید شما اسلام را... حفظ اسلام به این است که اعمالتان را تعدیل کنید، با مردم رفتار خوب بکنید، برادر باشید با مردم... حکومت اسلام که از مردم جدا نیست، تو مردم است ]به بار عاطفی و دقیق واژهها توجه شود[، از همین مردم و از همین جمعیت است... اگر مردم پشتیبان یک حکومتی باشند، این حکومت سقوط ندارد...» در پایان امام یکباره از بحث حکومت اسلامی خارج شده و یک قاعده عام عقلی و عقلایی را مطرح میکند که مورد تأیید شرع نیز هست و آن این که:اگر مردم پشتیبان یک حکومتی باشند، این حکومت سقوط ندارد.
او همچنین درباره حکومت اسلامی میگوید:حکومت اسلامی... حکومت ملی است حکومت مستند به قانون الهی و به آرای ملت هست اینطور نیست که با قلدری آمده باشد که بخواهد حفظ کند خودش را، با آرای ملت میآید و ملت او را حفظ میکند و هر روزی هم که برخلاف آرای ملت عمل بکند... قهراً ساقط است و... ملت ایران هم او را کنارش میگذارند. بنابراین در اندیشه سیاسی امام خمینی تعارض و دوگانگی یا تغایر و غیریت بین جمهوریت و اسلامیت و بین مردم و اسلام نیست. بلکه این دو دو چهره یک وجودند و نه دو وجود متمایز.
۴ـ ویژگیهای نظام جمهوری اسلامی
با توجه به تقابل نظام مطلوب مورد نظر امام خمینی با نظام موجود یعنی سلطنتی، به نظر میرسد منظور امام(س) از حکومت «جمهوری اسلامی»
رژیمی است که از تمام صفات سلطنتی به دور باشد. در واقع، اگر عیوب ذاتی و عرضی سلطنت (پهلوی) را در دو امر خلاصه کنیم که عبارت بود از:
۱ـ بیاعتنایی به حقوق مردم.
۲ـ بیتعهدیاش به شریعت اسلامی، نفی نظام موجود و تأسیس
دولتی که بهطور ایجابی واجد آن صفات باشد ترجمان نظامی تحت نام جمهوری اسلامی است. هرچند بنا به گفته امام(س)، جمهوری اسلامی نظیری در جهان سیاست امروز ندارد. اما در واقع ترکیبی است که به شکل (جمهوریت) و محتوا (اسلامیت) اشاره دارد. البته اگر جمهوریت را به معنای مردمی بودن در نظر بگیریم هیچ دوگانگی بین اسلامیت و جمهوریت یعنی بین مصالح دین و مردم احساس نخواهیم کرد. حال باید دید اساس، ساختار و کارکرد جمهوری اسلامی ایران در ارتباط با اسلام و مردم چیست؟ آیا جز این است که تمام ویژگیهای اسلامی بودن و مردمی بودن را در
خود دارد. این است که امام خمینی بر این باور بود:اساس کار یک جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملت ما و... این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود. در اینجا امام خمینی از یک سو بر دو وظیفه اساسی نظام جمهوری اسلامی تأکید دارد که عبارتند از ۱ـ آزادی مردم ۲ـ استقلال مملکت و از سوی دیگر اصلاح در جامعه را جز با مشارکت عمومی نمیداند. باید توجه داشت که امام بهویژه بر محورهای آزادیها و حقوق مردم، عدالت و نبودن استبداد و دیکتاتوری به عنوان خصایل بنیانی که در حکومت جمهوری باید وجود داشته باشد، تأکید دارد: آزادی از حقوق مردم است و نظام جمهوری باید مبتنی بر آن باشد. از این رو اظهار عقیده آزاد است. و یا: در جمهوری اسلامی، استبداد و دیکتاتوری وجود ندارد.
در بیانی دیگر نیز امام خمینی دو کارکرد اساسی جمهوریت و اسلامیت را به این صورت بیان کرده است:همه ملت از دولتند و دولت هم از ملت است. دولت و هر چهمتعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتیبان دولت، و تا این هماهنگی میان همه قشرها هست، آسیب نخواهد دید این جمهوری اسلامی این دو کارکرد عبارتند از:
۱ـ خدمتگزاری ملت، این کارکرد تعلق به دولت و نظام سیاسی دارد نه به مردم یعنی دولت دربرابر مردم نقش و کارکرد خدمتی دارد و لاغیر که بیا ن ساده امام «دولت و هر چه متعلق به دولت است، خدمتگزار ملت است.» بعلا وه این بیان علاوه بر جنبه معرفتی یک بعد عاطفی هم دارد و آن این که تعلق در اینجا برای خدمت است و علاقه که اساس و محور شکلگیری دولت در درون مجموعهای بنام ملت است به لحاظ عاطفی در جهت خدمتگزاری است. یعنی اگر ملتی دولت را میسازد برای خدمت به خودش و لذا به عنوان ابزاری در اختیار خودش است. در غیر این صورت
تعلق و علاقهای در کار نخواهد بود.
۲ـ پشتیبانی دولت، کارکرد ملت در برابر دولت است و این کارکردی طبیعی است. زیرا حمایت از ابزار و پشتیبانی برای استفاده از آن طبیعی است. ورنه بتدریج کارآیی خود را از دست خواهد داد.از این بیان میتوان این نگرش آلی و ابزاری دولت و حکومت در اندیشه امام رسید که آن را ابزاری برای تحقق عدالت میداند. آری در نگاه او حکومت وسیله و ابزاری است برای تحقق عدالت و سعادت بشر؛ میفرماید:پس نفس حاکم شدن و فرمانروایی، وسیلهای بیش نیست، و برای مردان خدا اگر این وسیله بهکار خیر و تحقق هدفهای عالی نیاید، هیچ ارزش ندارد...
۵ـ مشروعیت و مردم
مشروعیت عامل اصلی به قدرت رسیدن حاکمان از مجرای صحیح و قانونی است. در نظریه حکومت مهمترین مؤلفه که در شکلگیری و بقای حکومت مؤثر است به مشروعیت تعبیر میشود. بنابراین مراد از مشروعیت، در مباحث سیاسی، قانونی بودن است.رابرت دال میگوید:وقتی حکومت، مشروعیت دارد که مردم تحت فرمان، اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه، ساختار، عملکردها، اقدامات، تصمیمات، سیاستها، مقامات، رهبران یا حکومت از شایستگی، درستکاری یا خیراخلاقی از حق صدور قواعد الزامآور برخوردار باشند. بهطورکلی قانونی بودن در اینجا میتواند به معنای قابل قبول عمومی بودن هم تلقی گردد. زیرا اگر مورد پذیرش همگان بود در واقع از نظر آنها و برای آنها قانونی است. زیرا قانون در یک جامعه بنوعی با خواست عموم و منافع همگان ارتباط دارد. این است که گاه گفتهاند: «مشروعیت عبارت است از توجیه عقلائی «اعمال قدرت حاکم» و اینکه حاکم برایاعمال قدرت خود چه مجوزی دارد و مردم چه توجیه عقلی برای اطاعت از حاکم ارائه میدهند.» اگر این گونه بود حکومت مورد قبول آنهاست و لذا از مقبولیت برخوردار است. اینجاست که برخلاف نظر برخی نمیتوان مشروعیت و مقبولیت را دو چیز دانست و از هم تفکیک کرد و حتی اگر یک چیز هم نباشند تفکیک گرهی را برای حکومتهای نامشروع نمیگشاید. پس در واقع میتوان گفت که مراد از مشروعیت (Legitimacy) حقانیت، اعتبار (Validity) و قانونیّت (Legal) حکومت است. واژه مشروعیت در عربی از ریشه شرع و معادل واژه «شرعیت» یا شرعی است. شرع یعنی راه روشن و درست، راه روشن خدا برای بندگان. شرعی یعنی آنچه مطابق احکام و فرامین الهی باشد. بنابراین مشروعیت به معنای مقبولیت و مورد رضایت مردم، در حوزه جامعهشناسی سیاسی به مفهوم حقانیت در برابر غصب (Usur Pation) یعنی ناحق بودن حکومت در حوزه فلسفه سیاسی مورد بحث قرار میگیرد و در واقع همان مقبولیت است. از فحوای سخنان امام میتوان دریافت که از دو نوع مشروعیت سخن به میان آوردهاند یکی الهی و
دیگری مردمی و این دو در واقع یکی هستند. نه دو تا. بدینمعنا که اصالتاً مشروعیت حکومت به دلیل حاکمیت مطلقه خدا بر انسان و هستی از آن خداست. اما انسانها جانشین خدا از سوی او بر سرنوشت خود حاکمند در نتیجه قانونی بودن حکومت و مشروع بودن آن به مورد قبول آنها بودن باز میگردد. لذا مشروعیت مردم در طول مشروعیت خدایی است و منسوب به آن و منتج از آن. همانگونه که مشروعیت الهی حکومت بر مردم برخلاف تصور غلط برخی تشریعی نیست بلکه تکوینی است. مشروعیت مردمی حکومت بر مردم نیز امری تکوینی است لذا این جا دو نوع مشروعیت یا مشروعیت دوگانه نداریم.درهرحال این نظر ماست اما در بیانات امام مشروعیت مردمی مورد تأکید قرار گرفته است. به عنوان مثال دلیل غیرقانونی بودن دولت بختیار را مخالفت همه مردم میداند:سؤال: ]به چه دلیل دولت بختیار را غیرقانونی میدانید؟[جواب: به دلیل مخالفت همه مردم... و در ادامه نیز با تأکیدی مهم و با صراحت قانونی بودن را به مردم و برای مردم بودن میداند:دولت قانونی باید از مردم و برای مردم باشد نه مخالف مردم. دقت شود که در اینجا عبارت سه بخش دارد، یعنی مشروع یا قانونی بودن سه ویژگی دارد:
۱ـ از مردم
۲ـ برای مردم
۳ـ نه مخالف مردم، یعنی موافق آنان باشد.
در عبارتی نیز که پیش از این بیان شد امام به صراحت ولایت سیاسی و حکومت را بسته به آرای اکثریت میداند:لکن تولی امور مسلمین و تشکیل حکومت بستگی دارد به آرای اکثریت مسلمین. توجه شود که اگر در اینجا امام واژه مسلمین و نه مردم بهطور عام را میآموزد. دلیل آن روشن است زیرا پرسشکننده سخن از ولایت فقیه جامعالشرایط میآورد و طبیعی است که این نوع حکومت در جامعه مسلمین معنا دارد نه در غیر آن. لذا واژه مسلمین قرینه خاص خود را دارد و در نتیجه میتوان سخن امام را اینگونه تعبیر کرد که تولی امور مردم... بستگی دارد به آرای اکثریت آنان.
در جایی دیگر او اهمیت مسأله را با نتایج آن و با فحوای عاطفی ـ معرفتی خاص بیان میکند. به گونهای که گویا نیت عام در اینجا بنوعی مصونآور است و یا مردم در گزینش خطا نمیکنند. شاید ریشه شرعی این بحث را بتوان از روایاتی چون «لا تجتمع امتی علی الخطا» بدست آورد. امام طی عبارتی طولانی در مورد مردمی بودن انتخاب ادارهکنندگان امور میفرماید: «... قهراً وقتی با انتخاب مردم پیش آمد صالح است.» در بیانی دیگر جمهوری اسلامی مورد نظر خود را اینگونه وصف میکند:جمهوری اسلامی ما وضعی دارد که خود ملت یک فردی را میآورند و خود ملت یک فردی را کنار میگذارند... و خود را از دولت میدانند و دولت را از خود میدانند...
۶ـ مشارکت و مردم
مردم در تصمیمگیریهای ولایت و حکومت در عصر غیبت دو نوع مشارکت اساسی دارند: اولی در باب تعیین و گزینش نوع و سران حکومت است و دومی در جریان استمرار حکومت در قالب ایفای نقش.این مورد نیز خود دو صورت دارد. یکی در اصل تصمیمگیریهاست که باید در قالب مشورت و شورا صورت بپذیرد و دلیل آن از قرآن کریم آیات (و شاورهم فیالامر) و (امرهم شوری بینهم) و آیات دیگر میباشد و همچنین روایات فراوانی است که برخی از آنها را صاحب وسائلالشیعه در جلد هشتم (چاپ جدید) آورده است. البته شورا نه فقط در تصمیمگیریهای سیاسی و کلان حکومتی مطرح است، بلکه در اصل انتخاب رهبران در عصر غیبت نیز مطرح است. نقش دوم مشارکت مردمی در امور حکومتی و ولایت در نظام اسلامی، مراقبت و نگهبانی در برابر حکومت در اجرای قوانین و همکاری و مشارکت در آن است. امام خمینی در مورد اهمیت مشارکت مردم و نظارت همگانی آنها به عنوان بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه میفرماید:آگاهی مردم و مشارکت و نظارت و همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه خواهد بود. بعلاوه مشارکت مورد نظر امام خمینی، مشارکت همهجانبه و در تمام ابعاد جامعه است که از سوی همه مردم صورت میگیرد و از آن تحت عنوان مشارکت کامل همه مردم یاد میکند:
اساس کار یک جمهوری اسلامی، تأمین استقلال مملکت و آزادی ملت ما و... اصلاحات لازم... این اصلاحات با مشارکت کامل همه مردم خواهد بود... امام خمینی در جایی از بیانات خویش ابعاد مشارکت عمومی را به این صورت مورد نظر قرار داده است:آنچه مهم است ضوابطی است که در این حکومت باید حاکم باشد که مهمترین آنها عبارت است از اینکه اولاً متکی به آرای ملت باشد، بهگونهای که تمامی آحاد ملت در انتخاب فرد و یا
افرادی که باید مسئولیت و زمام امور را در دست بگیرند شرکت داشته باشند... در این حکومت بهطور قطع باید زمامداران امور دائماً با نمایندگان ملت در تصمیمگیریها مشورت کنند... در اینجا مشارکت در دو بعد شکلگیری نظام و اداره آن به وضوح بیان شده است.
امام خمینی برای مردم در بعد دوم مشارکت در حکومت، نقشهای شورایی، نظارتی و نصح و همکاری و حمایتی را برای مردم در ارتباط با حکومت قائل است. برای مثال در بحث نظارتی بعد سوم امر به معروف و نهی از منکر یعنی وظیفه مردم در برابر دولت که در قالب نظارت و مسئولیت عمومی تحقق مییابد یکی از مهمترین ابزارها و وسایل تأمین و حفظ آزادیهای عمومی و حقوق فطری افراد جامعه میباشد. امام خمینی این موضوع را هم به مردم و هم به مسئولین امور گوشزد مینماید که نظارت عمومی و مسئولیت در برابر دولت وظیفة افراد جامعه است.
به عنوان نمونه میفرماید:الان مکلّفیم ما، مسئولیم همهمان، همهمان مسئولیم، نه مسئول برای کار خودمان؛ مسئول کارهای دیگران هم هستیم «کُلُّکُمْ راعٍ و کُلُّکُمْ مسؤلٌ عن رَعِیَّته» همه باید نسبت به همه رعایت بکنند... اگر من پایم را کج گذاشتم، شما مسئولید اگر نگویید چرا پایت را کج گذاشتی؟ باید هجوم کنید، نهی کنید که چرا؟... امت باید نهی از منکر بکند؛ امر به معروف بکند. و یا در بیانی دیگر نظارت عمومی را نعمتی بزرگ میداند که میتواند ظلم را سرکوب کرده و ظالم را سرجای خود بنشاند:این یک نعمت بزرگی است برای یک ملتی که یک مقامی نتواند ظلم کند. البته ظالم را سرجای خودش مینشانند. با قدرت هم مینشانند...
۷ـ حکومت و مردم
بهطورکلی در اندیشه سیاسی امام خمینی حکومت نه تنها از مردم جدا نیست بلکه به مثابه ابزاری پرقدرت در اختیار خواستههای آنان است. زیرا حکومت در نگاه او جنبه آلی و ابزاری دارد برای تحقق عدالت اجتماعی و به کمال و سعادت رساندن مردم، پس حکومت از آن مردم است، و مردم بوجودآورنده و ادامهدهنده و در نتیجه مردم نیز پشتیبان و یاور حکومت هستند چون آن را از خود میدانند. به همین خاطر با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و استقرار نظام جمهوری اسلامی در این کشور ایشان در برابر هر گونه سلطهگرایی و استبداد و دیکتاتوری یا تحجر و تفریط موضع روشنگرانهای میگرفتند. به عنوان مثال در جایی با صدای رسا فرمودند: «میزان رأی ملت است.» او همچنین در تعریف و تبیین نظام جمهوری اسلامی مورد نظر خود با نگرشی کاربردی و عملیاتی، خطاب به مردم مسلمان ایران چنین میفرمایند:
امروز دیگر مثل سابق نیست که یک لیستی درست بکنند و بفرستند هر جا، اینها باید بشود، غیر از اینها نباید بشود. یا یک دسته مأمور بفرستند سر صندوقها هر کاری دلشان میخواهد بکنند. امروز اختیار دست خود شماهاست و احدی حق ندارد که تصرف بکند. امام خمینی همچنین در دوران مبارزات درخصوص هدف قیام و مبارزه یا بیان جهتگیری انقلاب اسلامی ایران آشکارا فرمود:در تمام زمینهها ما در جهت منافع مردم خودگام برمیداریم و با آنچه صلاح آنان و پاسخگوی آرمان اسلامی آنان باشد عمل میکنیم. ایشان در بیانی دیگر با صراحتی آشکار حکومت و دولت را در
خدمت مردم میخواست و میفرمود:دولت مال مردم است بودجه مملکت از جیب مردم است شما نوکر مردم هستید دولتها خدمتگزار مردمندو هی لفظاً نگویید من خدمتگزار، و عملاً تو سر مردم بزنید و این اربابهای بیچارهتان را پایمال کنید. آن اندیشه انسانشناسانه امام خمینی در عرصه سیاست و اجتماع حق تعیین سرنوشت حق خدمت شدن و آقا بودن را برای ملت به ارمغان میآورد.ایشان در بیانی دیگر حکومت دینی و اسلامی را مستند به دو خصوصیت قانون خدا و خواست و رأی مردم میداند. او درباره حکومت اسلامی میگوید:حکومت اسلامی... حکومت ملی است حکومت مستند به قانون الهی و به آرای ملت هست اینطور نیست که با قلدری آمده باشد که بخواهد حفظ کند خودش را، با آرای ملت میآید و ملت او را حفظ میکند و هر روزی هم که برخلاف آرای ملت عمل بکند... قهراً ساقط است و... ملت ایران هم او را کنارش میگذارند.
او همچنین در مورد رابطه هماهنگ و دوجانبه میان مردم و دولت و نقش آن در بقا و استمرار حکومت و نظام میفرماید:همه ملت از دولتند و دولت هم از ملت است. دولت و هر چه متعلق به دولت است خدمتگزار ملت است و ملت هم پشتیبان دولت، و تا این هماهنگی میان همه قشرها هست، آسیب نخواهد دید این جمهوری اسلامی نهایت اینکه او در لباس رهبر انقلاب و بنیانگذار امام و به عنوان یک عالم دینی و فقیه شیعی برجسته و متخصص شؤون و احکام دین اسلام در عرصه حکومت خود را و پیروانش را تابع و دنباله رو ملت و مردم میداند. و مطرح میکند که خدا به ما چنین حقی را نداده است که چیزی را بر مردم تحمیل نماییم:
ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت میکنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. در واقع نقش ابزاری و خدمتگزاری دولت در برابر مردم امری است آشکار، بدیهی و غیرقابل انکار. از اینرو امام خدمتگزاری را در برابر فرمانروایی مطرح میسازد. پس در دید او فرمانروایی غلط و خدمتگزاری صحیح است و لاغیر. بیان زیر این موضوع را با وضوحی تمام مورد توجه قرار داده است:«مسئله»، مسئله خدمتگزاری دولت به ملت است، نه فرمانفرمایی دولت به ملت. همین فرمانفرمایی جدا میکند شما را از ملت و ملت را از شما، و منشأ مفاسد زیاد میشود.
۸ـ مردم و انقلاب
باید دانست که یکی از دستاوردهای بزرگ قیام حضرت امام خمینی(س)که در واقع پیروزی نهضت اسلامی و تحکیم ارکان نظام را به دنبالداشت توجه به اقشار مختلف مردمی بود که با اعتقاد وارد مبارزات انقلابی شدند. توجه امام خمینی به نقش و جایگاه سرنوشتساز مردم سبب شد تا از اولین مرحله شروع مبارزه به آگاهسازی مردم روی آورد و موجی از مبارزات عمومی را علیه رژیم به راه بیندازد. این راهبرد امام امت به ثمر نشست و پیروزی انقلاب اسلامی و پیدایش جمهوری اسلامی را بدنبال داشت. او حضور مردم در سیاست را با دین گره زد و تبلور این مشارکت، نه مانند گذشته در یک مبارزه ضد استعماری یا مبارزه پارلمانی که در چارچوب حکومت اسلامی نمایان ساخت و توانست در نهایت دودمان نظام سلطنتی استبدادی را از مملکت برچیند و به جای آن حکومت جمهوری اسلامی مبتنی بر اسلام و خواست و رأی مردمی بنا نهد.
بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، رابطه حاکمیت دینی و مردم را بهطور کلی فراتر از حد قالبها و چهارچوبهای خشک قانونی و دموکراسی منحط غربی میدانستند و این رابطه را برگرفته از یک پیوند محکم دینی و عاطفی میدانستند. لذا توانستند نه تنها بر جسم افراد و مؤمنین حکومت کنند، بلکه، روح و عقاید مردم را نیز در اختیار خود درآورده و بدینسان توانستند به بسیج تودهای و عمومی مردم برای مقابله با رژیم شاه و تحقق انقلاب اسلامی دست یازند. این است که با جرأت میتوان گفت انسانها در دین و سیاست دینی به واسطه زر و زور و تزویر تبعیت نمیکنند، بلکه به سبب احساس مسئولیت شرعی و تقرب الهی، تکالیف یا وظایف خود را انجام میدهند.امام خمینی در یکی از بیانات خود به سه عامل اساسی که در پیروزی انقلاب اسلامی ایران و شکست طاغوت سلطنتی نقش داشتند اشاره میکند و اولی را مردم و حضور آنان در مبارزه میداند و آن را در کنار
ایمان و اعتماد به خدا و نیز وحدت کلمه قرار میدهد. او در بیان این سه عامل میفرماید:شما مردم شریف ایران... و توانستید با اتکال به خدای متعال و وحدت کلمه و مشارکت همه قشرها بر طاغوت زمان غلبه کنید و پشت ابرقدرتها را بلرزانید.
در بیانی دیگر خطاب به مسئولان امر میفرماید:
خدمتگزار باشید به این ملتی که آن دستهای خیانتکار را قطع کرد و این امانت را به شما سپرد. شما الان امانت بزرگی از دست این ملت تحویل گرفتید و مقتضای امانتداری این است که آن را بهطور شایسته حفظ کنید و به طور شایسته به نسل آینده و دولتهای آینده تحویل بدهید، و مادامی که اینطور باشید ملت پشت شماست، و مادامی که ملت همراه شما باشد هیچ آسیبی به شما و به کشور نمیرسد... روزی که شما احساس کردید که میخواهید فشار به مردم بیاورید بدانید که دیکتاتور دارید میشوید. بدانید که مردم معلوم میشود از شما رو برگرداندهاند... بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی ایران همه مردم را در سرنوشت انقلاب اسلامی و کشور مسئول دانستهاند و هماهنگی و حضور همه افراد و اقشار امت اسلامی در صحنههای سیاسی و انقلابی را بسیار مهم دانسته و در واقع حضور مردم را شرط عدم آسیبپذیری جمهوری اسلامی عنوان کردهاند.
۹ـ سیره و منش امام خمینی
بررسی رفتار و کنش امام خمینی ما را متوجه برخی از ویژگیهای آن بزرگوار مینماید که به نوعی با مردم و توجه به آنها ارتباط دارد. برخیاز این ویژگیهای امام خمینی عبارتند از: مردمداری، مردمداری و اهتمام به مردم و خواست و نظر آنان بود و همین امر نیز سبب شد تا امام خمینی مردم را به عنوان تکیهگاه مورد توجه قرار داده و در تمام مراحل انقلاب پس از خدا به مردم تکیه نمایند و حضور مردم در سیاست را با دین گره بزند. یکی از نزدیکان امام خمینی میگوید: «علاقه امام به مردم، یک علاقه عادی نیست، یک عشق است... واقعاً امام برای مردممیسوزند و مانند یک پدر مهربان همیشه برای فرزندان پاک خود سعادت آرزو میکنند امام بارها در کنار تلویزیون که صحنههای دلخراش فقر و محرومیت نشان داده میشود گریه کردهاند.» دیگری گوید: «امام خمینی(س) عاشق مردم بود و همیشه به فکر سعادت مردم بود.» و یا دیگری میگوید: «حضرت امام(س) همیشه به ما و هیأت دولت سفارش و تأکید میفرمودند که کاری نکنید که نتوانید برای مردم توضیح دهید بنابراین ما همیشه مواظب بودیم کارهایمان به گونهای باشد که قابل طرح و توضیح برای مردم باشد.» روزی خدمت ایشان بودیم و درباره فداکاری مردم صحبت میکردیم. ایشان فرمودند: «این مردم خیلی از ما جلو هستند»یکی از برادران اظهار داشت: اگر ما بگوییم دنبالهروی مردم هستیم درست است. اما در مورد شما چنین نیست. ایشان با شنیدن این مطلب، قدری ناراحت شدند و فرمودند: «خیر این مردم از همه ما جلوتر هستند.»
نتیجهگیری
در اندیشه امام خمینی(س) مردم و در نتیجه افکار عمومی آنها که بیانگر خواست و نظر و رأی آنهاست جایگاهی والا دارد. در این نگرش مردم بدون تعین خاص یعنی مردم بماهو مردم، آفریدگان برتر و برگزیده خداوند یکتایند و نقش و جایگاه خلافت الهی و جانشینی خدا را در زمین دارند و در نتیجه خداوند تکویناً آنها را بر سرنوشت خویش حاکم کرده است. حکومت به مثابه ابزار تحقق جانشینی نوع انسان در زمین و برای اداره سرنوشت عمومی خویش میباشد. از اینرو حکومت در اختیار مردم است و ابزار تحقق خواست و حکم آنان.حکومت جمهوری اسلامی حکومتی است که هم مبتنی برقوانین دین و شریعت اسلامی است و هم مبتنی برخواست و رأی مردم. اما این ابتنا دوگانه نیست یا بر دو اصل متغایر نیست بلکه ابتنا براصلی واحد با دو چهره و دو جلوه است. زیرا دین بخشی از فطرت وجودی انسان است و هماهنگ و سازگار با ذات او و لذا تحمیلی و بیرونی نیست. در نتیجه اسلام جز به منافع عموم در عرصه حکومت نمیاندیشد. این است که میتوان گفت در عرصه حکومت، اسلامی بودن و مردمی بودن در جامعه دیندار و مسلمان در اصل یکی است. بنابراین باید بر این نکته تأکید نمود که در حاکمیت حقیقی آنچه در رأس همه امور قرار میگیرد این است که حکومت و دولت تنها و تنها در خدمت ملت و مردم است و نقش او نه فرمانروایی بلکه خدمتگزاری است. توجه امام خمینی به نقش و جایگاه مردم در حکومت هم به منشأ مشروعیت و شکلگیری آن و هم به مشارکت همهجانبه مردم در تمامی ابعاد حکومت و بهویژه نظارت و نگهبانی عمومی بر حاکمان و فرمانروایان برمیگردد.(منبع: کتاب اندیشههای ارتباطی حضرت امام خمینی(س)، چاپ موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س))
.
انتهای پیام /*